حافظ در عصر جدید
 
بفرمایید دانلود
دانلود هر چیزی که بخواهی دنیای دانلود
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدید این وبلاگ برای فارسی زبانان که گاهی سری به اینترنت میزنند هست . مهم نیست که همیشه میای یا الان اتفاقی اومدی و دیگه ام نمیای ، مهم اینه .خوشحالم که وبلاگ من اومدی من بچه ی .....هستم اگه نمی ترسی باید بگم که من خون آشامم ، البته نه از اون مدل تو فیلما ، عاشق خون دخترام . همه ی دوستای دخترم انگشت هاشون زخمه.تا بعدا
آخرین مطالب
نويسندگان
پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:0 ::  نويسنده : hidden

حافظ در عصر جدید"!

 

* نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس

دیدم به خواب، حافظ توی صف اتوبوس!

* گفتم : سلام حافظ ! گفتا : علیک جانم

گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم

* گفتم : بگیر فالی! گفتا : نمانده حالی.

گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی

* گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟

گفتا : که می سرایم شعر سپید باری

* گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد

گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد

* گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟

گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی!

* گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟

گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز

* گفتم : بگو ز مویش، گفتا که مش نموده!

گفتم : بگو ، ز یارش، گفتا ولش نموده

* گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟

گفتا : شدید گشته، معتاد گرد و افیون

* گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟

گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش!

* گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟

گفتا : شدست منشی در دفتر اداره

* گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل

گفتا : که دست خود را بردار از سر دل

* گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها

گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا!

* گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی

گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی؟!

* گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی

گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی!

* گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره

گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره!

* گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟

گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟

* گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی

گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی

* گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟

گفت : آنچه بوده از دم، گشته چلوکبابی

* گفتم : بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان

گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان ؟

* گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟

گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری

* گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها

گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها

* گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟

گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 39
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 42
بازدید کل : 56008
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1