بفرمایید دانلود دانلود هر چیزی که بخواهی دنیای دانلود درباره وبلاگ ![]() به وبلاگ من خوش امدید این وبلاگ برای فارسی زبانان که گاهی سری به اینترنت میزنند هست . مهم نیست که همیشه میای یا الان اتفاقی اومدی و دیگه ام نمیای ، مهم اینه .خوشحالم که وبلاگ من اومدی من بچه ی .....هستم اگه نمی ترسی باید بگم که من خون آشامم ، البته نه از اون مدل تو فیلما ، عاشق خون دخترام . همه ی دوستای دخترم انگشت هاشون زخمه.تا بعدا آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان
* نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس دیدم به خواب، حافظ توی صف اتوبوس! * گفتم : سلام حافظ ! گفتا : علیک جانم گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم * گفتم : بگیر فالی! گفتا : نمانده حالی. گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی * گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟ گفتا : که می سرایم شعر سپید باری * گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد * گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟ گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی! * گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟ گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز * گفتم : بگو ز مویش، گفتا که مش نموده! گفتم : بگو ، ز یارش، گفتا ولش نموده * گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟ گفتا : شدید گشته، معتاد گرد و افیون * گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟ گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش! * گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟ گفتا : شدست منشی در دفتر اداره * گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل گفتا : که دست خود را بردار از سر دل * گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا! * گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی؟! * گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی! * گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره! * گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟ گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟ * گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی * گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟ گفت : آنچه بوده از دم، گشته چلوکبابی * گفتم : بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان ؟ * گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟ گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری * گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها * گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟ گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی ! نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||
![]() |